گنج هائی که در قلب هستند ، قابل سرقت نیستند.
خوش آمدید - امروز : جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

متن سخنرانی حجت الاسلام میرباقری در رابطه با جریان بلای اولیای خدا

متن سخنرانی حجت الاسلام میرباقری در رابطه با جریان بلای اولیای خدا

 

http://eheyat.com/wp-content/uploads/2016/09/%D8%B4%D8%A7%D8%AE%D8%B5-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%DA%A9%D8%AA%D9%88%D8%A8.jpg

تاریخ:۹/۹/۹۲
موضوع:جریان بلای اولیاء خدا وسلوک انسانها /معرفت به بلای سیدالشهداء وآثاروادامه حرکت ایشان درمبارزه با شیطان
سوال: درخصوص سلوک با بلای اهل بیت بحث می کردیم و همین را لطفا ادامه دهید.
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و اله الطاهرین. اللّهمّ كن لوليّك الحجة بن الحسن صلواتک علی و علی آبائه، في هذه السّاعة و في كلّ ساعة، وليّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فيها طويلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. یکی از بهترین مرکب هایی که خدای متعال برای سیر معنوی و سلوک ما در وادی معرفت و محبت الهی قرار داده ابتلائاتی است که خداوند برای مومنین و دوستان خود رقم زده است. البته این ابتلائات مقاماتی دارد و از ساده ترین مسئله ای که برای مومن پیش می آید شروع می شود، که می تواند عامل طهارت و توجه او به خدای متعال و رجوع او از این دنیا به سوی خداوند شود؛ ولو توجه هم نداشته باشد که در بطن او چه می گذرد. در برخی از روایات آمده که اگر خدای متعال فردی را به مصیبت جوان مبتلا کرد، حتی اگر صبر هم نکند خدا او را پاک می کند. فرمود: «کسی که یک شب تا صبح بیمار است، خداوند به اندازه ای گناه از او پاک می کند که اگر همان یک شب تا صبح را عبادت می کرد، به آن مقدار طهارت نفس دست پیدا نمی کرد»
البته اولیای خدا متفاوت هستند. بلای آنها از سر بصیرت و آگاهی بوده و جزء صابرین و راضین به بلای خدای متعال هستند. مهمترین مرکب سلوک، بلا است که خواصی هم دارد. بلا مانند ریاضت نیست که عجب بیاورد مثلا معمولاً خواندن چهل سال نماز شب باعث خودبینی می شود. افراد کمی هستند که چهل سال نماز شب خوانده باشند و خاشع  باشند که البته این توفیق را خدای متعال به آنها داده است. واقعا اگرخدا توفیق ندهد نماز صبح هم قضا می شود. وقتی که فرد به بلایی گرفتارشد، طلبکار خدا نمی شود و نمی گوید که این طهارت نفس به خاطر کارهای خودم نصیب من شده است و حالت انکسار در درونش به وجود می آید.
بلا برای اولیای خدا علاوه بر رشد و تقرب آنها باعث باز شدن در برای دیگران هم می شود. مانند داستان ابراهیم خلیل، حضرت ابراهیم در مقابل نمرود مقاومت کرد و بت ها را شکست، و مقابل یک فرهنگ عظیم ایستاد «إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتا»(نحل/۱۲۰) او به تنهایی یک امت بود؛ واقعا ایستادن در مقابل فرهنگ بت پرستی و حمله به آل حشوم و بتهای آنها را شکستن، کارآسانی نیست. ما مقابل  منکری که مردم خوششان میاید نمی توانیم حرف بزنیم و روحیه خودمان را می بازیم و احساس حقارت می کنیم. حالا یک پیامبری درمقابل آن فرهنگ ایستاده و او را درآتش انداختند اما او ایستادگی کرده تا جایی که که خداوند آتش را برای ایشان گلستان کرد. با بلایی که آن حضرت تحمل کرد، باب خیر و درهای توحید به روی امت باز شد. اگر قوم نمرود می خواستند به تنهایی بر فتنه های نمرود پیروز شوند و بفهمند که بتکده ای که برپا شده شیطنت است، کار دشواری بود؛ ولی وقتی خدا گره را باز می کند، کار آسان می شود، بندگی آسان می شود و راه رفتن بازمیشود. بنابراین بلای اولیای الهی این گونه است. خیلی اوقات باید یک گرفتاری بزرگ برای مومنین پیش بیاید تا راه آنها باز شود و کفاره گناهشان باشد. در حدیثی به نقل از موسی ابن جعفر(س) در کافی شریف آمده است که: «مخیر کرد خدای متعال من را بین دو چیز: من گرفتار شوم یا شیعیانم، حضرت فرمود: من بلا را تحمل کردم تا مشکلات از آنها برداشته شد بلا و مشکلات برداشته شد ولی با تحمل من».
سؤال: مشکلات و موانع چگونه برداشته می شود؟
پاسخ: در درگیری با شیطان ما قادر به بازکردن گره های فتنه نیستیم، اما حضرت با بلای خود گره را باز می کنند؛ فقط کافی است ما ورود به بلا کنیم. درگیری که شیطان با امام حسین(ع) و نبی اکرم ایجاد کرده، دنیا را جلوه می دهد. این روی ولایت شیطان، تحریک به شهوات می کند و آن را زینت می دهد اما آن روی سکه شیطان، غضب و قهر و خشونت است. همه پرچمداران مادی همینطور هستند. این روی سکه شان دعوت به شهوات است و آن روی سکه شان دعوت به غضب است. این روی سکه دعوت به توسعه و پیشرفت است اما آن روی سکه جنگ جهانی و کشتن چهل میلیون انسان است و آنها به اسم توسعه و پیشرفت و آزادی و دموکراسی این کار را می کنند. چطور می توان آن روی سکه را برملا کرد؟
در واقع ایستادگی وجود مقدس امام حسین(ع) در روز عاشورا آن را برملا کرد. اگر کسی نگاه خود را از عاشورا بر ندارد، جریان حق و باطل را به خوبی می شناسد؛ در حالی که قبل از آن نمی توانست بفهمد حق و باطل کجاست، نمی توانست بفهمد باطل چه طور لباس حق می پوشد و شعار حق می دهد؛ ولی وقتی جبهه حق در مقابلش مقاومت کرد، برای اینکه به مقصدش برسد پرده ها را کنار می زند. یکی از ویژگی های بلای اولیاء این است که شبهه و تاریکی ایجاد شده را بر می دارد. الان امریکا مدعی عدالت و ایجاد دموکراسی در جهان است؛ اما وقتی کشوری مقابل او می ایستد مجبور می شود پرچم دموکراسی را زمین گذاشته و حمله نظامی کند. یعنی روش استعماری کهنه را از نو پیش بگیرد. بنابراین با این کار، او هرچه هم بخواهد تبلیغ دموکراسی کند کسی به سادگی از او قبول نمی کند چون همه کشورهای منطقه فهمیده اند که دموکراسی آمریکا، دموکراسی به شرط زور است. طبیعتاً مقاومت، شیطان را مجبور می کند و آنوقت است که راه باز می شود.
نکته ای که در اینجا باید ذکر شود این است که در وادی ولایت باید سیر کرد و ولایت طریق الی الله است. همه راه ها از وادی ولایت علی ابن ابیطالب(ع)، نبی اکرم و اهل بیت ایشان گشوده می شود و ما اگر بخواهیم به این وادی برسیم، باید وارد «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَع»(نور/۳۶) خانه های نبی اکرم بشویم، در آنجا اجازه ذکر و رفعت  و حضور داده اند و اگر آنجا رفتی، همه وجودت ذکر و صلوات می شود.«رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ »(نور/۳۷) البته این به آن معنا نیست که ما برای رفتن به سمت خدا لازم نیست ترک گناه کنیم، لازم نیست واجبات را انجام داده، لازم نیست صفات حمیده را بدست آورده و از صفات رذیله فاصله بگیریم؛ بلکه به این معنا است که دو راه وجود دارد: اگر ما برای خود اینها موضوعیت قائل شویم، ریاضت های بی فایده کشیدیم. این وادیِ طیف است. هر کسی وارد وادی ولایت نشود زحمت می کشد، اما مانند قوم بنی اسرائیل است که هر چقدر راه می رفتند باز هم در سر جای اول خود بودند. این ریاضت ها اگر در مسیر واقعی خود نباشد، سختی و دشواری دارد؛ اما نتیجه ای در بر ندارد. ولی اگر در وادی درست قرار گرفتید، هر قدم که بردارید یک قدم به خدای متعال نزدیک می شوید. خارج از آن وادی تنها ریاضت و زحمت است؛ البته وصال و قدرت و مکاشفه هم می آورد.
فرزند مرحوم شاه آبادی که استاد عرفان حضرت امام بودند می فرمود : «که من در مراسم بزرگداشت پدرم در دانشگاه تهران شرکت کردم تا راجع به ایشان صحبت کنم. یکی از جوانان از من سوال کرد که می گویند: پدر شما طی الارض داشته اند؟ من در جواب به شوخی گفتم: طی الارض داشتند اما از من آرام تر راه می رفتند. بعد یک داستانی تعریف کردم: یک موقعی دایی من می فرمودند: که حدود پنجاه سال قبل من به همراه دو یا سه نفر دیگر به هندوستان رفته بودیم که یکی از آنها مسئول موقوفه های امام رضا(ع) بود. ما به مکانی رفتیم که در آنجا برخی از افراد ریاضت های خاص می کشیدند. یکی ازآنها حدود شش ماه بود که فقط به آسمان نگاه می کرد. یکی دیگر از آنها ظرفی از نجاست را روی آتش گذاشته بود و هم می زد و گاهی نیزاز آن می چشید. پرسیدیم چه مدتی است این کار را می کند؟ گفتند: یک سال. فردی که موقوفه های امام رضا(ع) را در دست داشت از این کار او ناراحت شد، نگاهی به او کرد و گفت: این نجس تر است یا موقوفه های امام رضا(ع) که می خوری؟ بعد حضرت آیةالله شاه آبادی فرمودند: به این جوانها گفتم اگر می خواهید اینطور شوید باید برویم و آشی به هم بزنیم.» تشخیص مرز حق و باطل سخت است والا وصال قدرت که حاصل می شود؛ که مثلا درون جیب توچیست؟ یا مثلا در ذهن تو چیست؟ اینها که الان فرمول پیدا کرده است و معیار حقانیت نیست. علم اولیای خدا از این مقوله نیست. بنابراین ریاضت، وصال قدرت می آورد.
ما نمی خواهیم بگوییم که اگر انسان می خواهد در راه خدا حرکت کند نیاز به نماز خواندن و نافله شب خواندن ،رفتن به حج و غیره ندارد؛ بلکه این کارها باید در راه واقع شود. اگر در راه واقع نشد ، حضرت فرمودند: هزار سال نماز بین رکن و مقام، نماز نیست، «ان قبلت قبلت ماسواها» چون در راه نیست. دوم اینکه راه های میانبری هم وجود دارد. وقتی حضرت راه را بر ما سبک کردند، ما باید راه سبک تر را برویم. انسان می تواند برای توبه خود را به ستون ببندد (در زمان حضرت رسول (ص) فردی گناه کرده بود آنقدر خود را به ستون بست تا باب رحمت باز شد) یا می تواند در عزاداری امام حسین(ع) شرکت کند و برای ایشان گریه کند که همان اثر را دارد؛ بلکه اثر بالاتری دارد. بعضی چون این باب، با بلای امام حسین(ع) باز شده باور نمی کنند و می گویند تو حتما باید خودت را بزنی! فرمود: «همین قدر که غصه دار می شوید رحمت خدا بر شما نازل می شود. اشکی که جاری می شود جهنم شما را خاموش می کند».
بعضی می گویند: این روایت آدم را مغرور می کند اما خود آن کسانی که اشکال می کنند اشتباه می کنند. هیچ عزاداری نمی گوید که ما از فردا گناه می کنیم چون پاک شده ایم. این روایت نه تنها جرأت برگناه نمی آورد؛ بلکه امید را برای انسان می آورد. انسانی که مأیوس شده احساس می کند زمین خورده است و از این طریق متوجه می شود که امام حسین راه میانبری را برای او درست کرده است. «انا قتیل العبره» من بار مصیبت کشیده ام، شما می توانید با اشک بر من تطهیر شده و به من ملحق شوید. منظور از سیر تنبلی نیست؛  بلکه معنای آن این است از تباکی برای من شروع کنید و وارد بلاء من بشوید و بکاء را ادامه دهید، وقتی حقیقت حزن در وجود شما شکل گرفت راه ها به روی شما باز می شود. بعد مقاماتی را باید طی کنید. اما مقامات دیگری هم هست که این مراحل رابازیارت عاشورا اشاره می کنم.
زیارت از سلام بر سید الشهدا شروع  می شود. سلام های خاص مانند «السلام علیک یا اباعبدالله» این سلام ها ورودیه به زیارت عاشورا است. حضرت، پدر همه عبادالله است.حضرت ابوّت دارند، ایشان در دامن محبت خود برای همگان پدری می کنند. پدر و مادر تا زمانی که فرزند آنها بزرگ شود خود و امکانات خود را برای او هزینه می کنند. حضرت هم ازخودش برای همه عباد الله، در مسیر قرب هزینه کرده و مدام هم این کار را می کند. بلاء سیدالشهدا که تمام نشده در روایتی از امام رضا(ع) است که فرمود: «إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ‏ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [يَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاء»(۱)
«روز امام حسین(ع) پلک های ما را مجروح کرده، اشک های ما را جاری کرده، عزیز ما را ذلیل کرده و برای ما یک میراث جاودانه گذاشته است.» حضرت به عنوان پدر معنوی همه اولیاء الله و عبادالله است. همه در دامن سید الشهدا رشد می کنند. ایشان برای رشد همه عالم هزینه کرده است. امام حسین(ع) را نباید از این دید نگاه کرد  که در سال سوم یا چهارم هجری متولد شدند و در سال شصت و یک به شهادت رسیدند. آن کسی که همه عبادالله را از جبرائیل و میکائیل تا انبیاء را در قرب کائنات سرپرستی می کند، یک وجودی است که محیط بر همه عوالم است. بایدایشان را این طور ببینیم و نسبت به مقام ایشان خشوع کنیم. باید توجه کرد که شخصیتی که این جلالت و عظمت را دارد در دامن نبی اکرم، امیرالمومنین و فاطمه زهرا(س) رشد کرده است. خودش پرورده این وجودها است تاجایی که توجه پیدا می کنیم که ایشان ثارالله هستند.  یعنی خون ایشان بسیار با عظمت است. «أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ»(۲) این خون در مقام خلد آرام گرفته است؛ خونی است که ولی آن خداوند متعال است. این ساده ترین معنای ثارالله است معانی دیگری هم برای  آن گفته اند. «أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى الطَّالِبُ بِثَأْرِكَ وَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ التَّأْيِيدِ فِي هَلَاكِ‏ عَدُوِّكَ‏ وَ إِظْهَارِ دَعْوَتِك‏»(۳)
در صلوات امام حسن عسگری است که خدای متعال وعده ای به تو داده که تو را نصرت می کند و خود او این وعده را نقد می کند. این خونی است که خونخواه آن خدا است. «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً»(اسراء/۳۳) آیه ظاهرش درباره مقتولین است آنهایی که بی گناه کشته می  شوند ما به ولی دم افرادی که بی گناه کشته می شوند اجازه دادیم که قصاص کنند البته نباید ظلم کنند. ما آنها را کمک می کنیم. یا ما برای آن کسی که خون او به ناحق ریخته شده ولی دم قرار  داده ایم. می فرمایند که باطن این آیه مربوط به سید الشهدا است. حضرت فرمود: که اگر همه عالم مقابل امام زمان(عج) بایستند و مسیرخود را تغییر ندهند و ایشان همه آنها را در خونخواهی سید الشهدا به قتل برسانند زیاده روی نکرده اند؛ این عظمت مصیبت است. «انه کان منصورا» خدای متعال امام حسین(ع) را رها نکرده و مورد نصرت او است. اگردر انسان توجه پیدا شد که این خون آن قدر پاک و مطهراست که خونخواهش فقط خود خداست و ولی دمش خدای متعال است.
قدم بعدی این است که انسان به وسعت مصیبت سید الشهدا و جلالت آن توجه کند. این مصیبت، یک مصیبت معمولی که در کنار یک شهادت معمولی اتفاق افتاده باشد نیست،مصیبتی است که وسعت آن همه کائنات را گرفته است و محور آن خودحضرت و نبی اکرم(ص) است.اگر توجه به عظمت ووسعت مصیبت نشود دیگر سِیرانسان ادامه پیدانمی کندسیر انسان با درک وسعت و جلالت این مصیبت است که آغاز می شود. در واقع روز عاشورا درگیری بین امام حسین(ع) و لشکر کوفه نبود، آنکه این همه هزینه کردن نمی خواست درگیری نبی اکرم با کل دستگاه شیطان بود. درگیری، وسعت و عمق آن در ذیل دو آیه در سوره نور توضیح داده شده است. حضرت می خواست حجاب ظلمات را از نور نبی اکرم بردارد تا مردم بتوانند در فضای نور نبی اکرم وبیت النور زندگی کنند.می خواهند عالم رابیت النور کنند بنابراین مزد حضرت در ظهور آشکار می شود. حجاب برداشته شده و تجلی نور نبی اکرم در همه عالم دیده می شود.«وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها »(شمس/۳) این مزد این شهادت است. حضرت دنبال چنین کاری هستند؛ که کار دشواری است وقتی شما می خواهید با یک فرد فاسق درگیر شوید باید جان و مال و همه چیز خود را بگذارید. اگر کسی بخواهد با کل ابلیس که شش هزار سال عبادت داشته که فقط دو رکعت نماز چهار هزار ساله داشت و با شیاطین انسی که با نبی اکرم درگیر بودند درگیر شود و بساطش را جمع کند عاشورا بوجود می آید. «کَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي‏ الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ»(۴) عاشورا درگیری باکل جبهه باطل است. حضرت کل شیطنتهای تاریخی شیاطین واولیای طاغوت را می خواهند برملا کنند.
سؤال: چرا بساط شیطان برچیده نشد؟
پاسخ: بساط شیطان جمع شد البته «باش تاصبح دولتش بدمد این هنوز از نتایج سحر است» درخطبه قاصعه امیرالمومنین(ع) است که فرمود: «وقتی که حضرت مبعوث شدند من در کوه حرا بودم و صدای ناله شیطان را شنیدم؛ پرسیدم این چه صدایی بود ایشان فرمودند: که این صدای شیطان بود» او بعد از بعثت از اینکه عبادت شود مأیوس شد چون او رقیب خود را می شناسد. در روایات می بینیم که ولی خدا را رصد می کند وقتی رسول خدا بدنیا آمد فهمید که خبری شده راه رفتنش به آسمان قطع شده مایوس شد.
عاشورا شیطان شکست قطعی خود را احساس کرد. البته این شکست نیاز به زمان دارد تا به نتیجه برسد و این زمان برای ما طولانی است. اما برای درگیری نبی اکرم ،با شیطان که دو رکعت نماز چهارهزار ساله داشته، زمانی نیست. بنابراین کار درعاشورا تمام شده است. حضرت می خواهد ظلمت را بردارد اگر این حجاب را بر داشته نشود، احدی راه به خدا پیدا نمی کند. این طور نیست که بشود خدا را درظلمت شیطان شناخت. شیطان می خواهد استکبار وظلمت را به وسیله قوایی  که داردوسعت دهد(هفتاد و پنج  لشکری که : بخل، نفاق و حسد و کبر…. هستند را می آورد و عالم را به آتش می کشد) به آتش کشیدنی که خاموش کردن آن شعله بابلای خود نبی اکرم است حاضر شدند بلا را تحمل کنند تا این آتش  خاموش شود. اگر عظمت و وسعت کاری که امام حسین (ع) کرد معلوم نشود بصیرت تاریخی برای ما ایجاد نمی کند. سراسر تاریخ بستر این درگیری است. «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» در وجود هر انسانی این درگیری وجود دارد. اگر فرد خوب به باطن خود نگاه کند متوجه می شود که یک طرف امام حسین(ع) است و طرف دیگر شیطان است. حق و باطل یک امر قراردادی و اعتباری نیست. شعبه ای از درگیری نبی اکرم و شیطان در باطن ما است. جهاد اکبر ما همین است. ما باید در این درگیری باطنی، تسلیم نبی اکرم شویم و مملکت خود را به ایشان بسپاریم. اگر این کار را کردیم وجود ما تبدیل به مملکت امن و وادی ایمن می شود. در غیر این صورت وادی شیطان می شود. حضرت با درگیری با شیطان راه را سبک کردند؛ مگر ما می توانستیم با ابلیسی که چهارهزار سال عبادت کرده درگیر شویم و یاکید او را بشناسیم؟ افرادی که چشم خود را از عاشورای امام حسین(ع) بر می دارند با همه ریاضت هایی که می کشند و عبادت هایی که می کنند در دام شیطان هستند.
یکی از افرادی که معروف به ریاضت و سلوک و اخلاق است یک جمله ای در دفاع از یزید دارد. در کتاب اخلاقی خود در باب فضول الکلام مطلبی را نقل می کند (چون یکی از رذائل  اخلاقی کلام زیادی است هرکسی باید کلام خود راکنترل کند) مرحوم علامه امینی به شدت به این فرد می تازد. آن فرد می گوید: «ما قتله امام حسین(ع) را که به کربلا رفتند و دستشان به خون ایشان آغشته شد را لعن نکنیم؛ شاید توبه کرده باشند، ما یزید را لعن نکنیم معلوم نیست که به قتل امام حسین(ع) راضی بوده یا نه». این فرد وقتی چشم خود را به امام حسین(ع) می بندد یزید را تطهیر می کند. علمای اسلام اتفاق نظر دارند  که یزید کافر بوده و اشعار کفر آمیز می خوانده و سگ بازی می کرده. این فرد مثلا عالم اخلاقی است وقتی چشمش را به روی امام حسین می بندد نمی تواند ظلمت آن راتشخیص بدهد «ان الحسین مصباح الهدی»
اگر کسی عظمت درگیری را در همه عالم دید، که یک طرف حق است و یک طرف باطل و دید که این درگیری که واقع می شود حضرت بار آن را تحمل می کنند. اگر جنگ اخلاقی است، اگر اسیر دادن است، اگر اصحاب باید بروند همه را سیدالشهدا دارند می دهند آن وقت کار ما خیلی سبک می شود. اگر ایشان که دلاور دنیای اسلام است، نمی آمد و مقابل موج شیطان نمی ایستاد، چه کسی می توانست حق و باطل را بفهمد؟ «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»(نور/۴۰) کسی که در این ظلمات به نور الهی نرسد، دیگر نوری برای او نیست.
اگر کسی این وسعت را دید و دریافت که کل ارض کربلا، راحت سلوک می کند. اگربه این وسعت نرسد نمی تواند راحت سلوک کند. اولین چیزی که در او ایجاد می شود موضع گیری نسبت به دشمنان نبی اکرم(ص) است.که این بلا را به نبی اکرم تحمیل کردند حضرت زینب(س) در گودی قتلگاه دو جمله دارند: «یا رسول الله هذا حسین مرمل بالدماء این عزیز کرده شما است «و بناتک سبایا» اینکه دختران تو را به اسارت می برند». اینها همه اوج بلای نبی اکرم است. اگرکسی عظمت بلای نبی اکرم را در هدایت مشاهده کرد لااقل درقدم اول به بصیرت می رسد، آنوقت صف حق و باطل را می شناسد و موضعگیری می کند. ما نمی توانیم بفهمیم شیطان چطور با ما درگیرمی شود؛ شیطان تزویر و اغوا می کند. در قالب صلح و دوستی و حقوق بشر ما را اغوا می کند. همان کاری که الان غربی ها می کنند. آنها یک حقوق بشر تصویب کرده اند و به هرجایی می خواهند سلطه پیدا کنند می گویند حقوق بشر نقض می شود و ما باید دخالت کنیم به عنوان دفاع از محیط زیست، حقوق بشر، امنیت جهانی، کار خودشان را تزیین می کنند. اینهایی که همه امنیت جهان را بهم ریخته اندپرچم داران امنیت وصلح می شوند. هرچه جنگ در دنیا هست یک طرفش اینها هستند (این شعار نیست آمارها رسمی نشان می دهد) در این میان چطور می شود فتنه را فهمید؟ اگرانسان اوج درگیری حق و باطل را نبیند هیچ وقت نمی تواند این صفحه تاریخ را ببیند.
سوال: درخصوص صفحه ۵۲۷ قرآن که آیات ۲۷ تا ۴۴ سوره مبارکه نجم است توضیحی بفرمایید.
پاسخ: در دو آیه ۳۲ و ۳۳ خدای متعال وعده خوبی به خوبان داده و یک تهدیدی هم نسبت به بدان کرده است. از خوبان با تعبیر «أحسنوا» یاد کرده است. یعنی کسانی که اهل احسان هستند. از بدان نیز «باالذین اسائوا» تعبیر کرده یعنی کسانی که بدی کرده اند. در آیه ای از قرآن می فرماید: «آن افرادی که در روزقیامت با خود حسنه می آورند مزدشان بهتر از سرمایه آنها است. مقام بالاتری از حسنات را به آنها می دهیم و از سختی های قیامت  که همه در اضطراب هستند در امان هستند» و آن کسانی که گناه با خود می آورند «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(نمل/۹۰) به رو در آتش جهنم می افتند و به آنها گفته می شود: «هل تجزون الا ماکنتم تعملون» عمل خود شما است و مجازاتی بیش از عمل شما نیست. کرده خودتان است. در واقع خودتان به رو درآتش بوده اید که در اینجا آشکار می شود.
در روایتی از حضرت امیر در کافی آمده است که: «حسنه قبول ولایت ماست و اعتراف به آن و محبت نسبت به ما است. سیئه نیز انکار ولایت و بغض نسبت به اهل بیت است». بنابراین الذین احسنوا یعنی خدای متعال به کسانی که با خود، ولایت نبی اکرم و اهل بیت را می آورند، بشارت می دهد که همه آسمان و زمین لشکر من است و هیچ چیز بیرون از لشکر من نیست. من با این لشکر به افراد پاداش داده وبااین لشکر بدان را مجازات می کنم. بدان و خوبان کسانی هستند که ولایت نبی اکرم را قبول دارند و یا کسانی که آن را انکار می کنند این بدی وخوبی است. سپس می فرماید: آنانی که ولایت نبی اکرم راقبول کردند «الَّذِينَ يجَْتَنِبُونَ كَبَئرَِ الْاثْمِ وَ الْفَوَاحِش» اگر می خواهید این افراد را بشناسید باید بدانید که آنها اهل فحشا و کبائرنیستند. «الا المم» بعضی لمم را گناه صغیره معنا کرده اند بعضی جور دیگر معنا کرده اند که به نظر می رسد روایات این معنا راپذیرفته اند لمم یعنی  لغزش. یعنی ممکن است کسی که اهل ولایت است بلغزد گناه از او سر بزند اما سلیقه او نیست و دائما این کار را نمی کند از کرده خود پشیمان است. افرادی که اهل احسان هستند خدای متعال هم به آنها پاداش داده و هم گناهان آنها را پاک می کند.
«ان ربک واسع المغفره» این نکته عظیمی است وقتی که ما گناهی را انجام می دهیم در عالم منتشر می شود. مثل این که هزار تا آجر را بچینید تلنگر به یکی بزنید همه می افتد. گناه ما منتشر می شود. لذا پاک کردن کار ما نیست.«ان ربک واسع المغفره» خدا با وسعت مغفرت خود گناه مومن را تا هرکجا که رفته باشد و لو تا هفت نسل، پاک می کند. در روایت است که گاهی گناه تا هفت نسل می رود. «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ»(روم/۴۱) افرادی که حقیقت ولایت نبی اکرم را با خود می آورند، گناهکار نیستند. گناه این افراد لغزش است. خدا شیطان را تهدید کرده و به ما بشارت می دهد که آنها را پاک می کند. سپس خدا می فرماید: که زیاد خود را به تقوی نسبت ندهید. من زمانی که گل شما را از زمین درست کردم می دانم که چه کسی متقی است و چه کسی متقی نیست. گِل متقین را از گِل پاک زدم و گِل غیر متقین را از گِل ناپاک زدم. «الطیبات الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ و الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ»(نور/۲۶) کسی که می خواهد خباثت کند گلش هم از خباثت است و کسی که می خواهد پاک باشد گلش هم باید پاک باشد خودتان، خودتان را تزکیه نکنید. «هُوَ أَعْلَمُ بِكمُ‏ْ إِذْ أَنشَأَكمُ» زمانی که شما در بطون مادران خود پنهان بودید می دانستم چکاره بودید.
از اینجا خوبان و بدان صفشان را جدا می کنند همه ما امیدوار هستیم که از خوبان باشیم و اگر نبودیم باید در دنیا کاری کنیم که تطهیر شویم. خدا بشارت می دهد که برای کسانی که متقی هستند حتی اگر لغزشی هم داشته باشند جنود سماوات و ارض در اختیار آنها است. اولاً خدا برای کارهای خوب به آنها پاداش می دهد. در ثانی، بدی آنها را پاک می کند. اگر وسعت عظمت مصیبت، که با بکاء شروع می شود، در وجود کسی تجلی کند، سِیر او با امام شروع می شود. این سِیر به سِیر جمعی شیعه ختم شده و جامعه مومنین شکل می گیرد. به دنبال آن موضع گیری، وجاهت، قرب، ثبات قدم، مقام محمود و همه آن چیزی که در زیارت عاشورا است ایجاد می شود. اینها مقامات الباکین است. زیارت عاشورا این منازل سیر با امام حسین (ع) را توضیح می دهد.
پی نوشت ها:
(۱) الامالی للصدوق،ص۱۲۸
(۲) الکافی ،ج۴،ص۵۷۶
(۳) البلدالامین والدرع الحصین،ص۳۰۴
(۴) نهج البلاغه،خطبه قاصعه

 

متن سخنرانی حجت الاسلام میرباقری در رابطه با جریان بلای اولیای خدا