متن سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در رابطه با ابعاد حماسه زیارت اربعین
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد حماسه زیارت اربعین
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين پناهیان
تاريخ پخش: ۲۰-۰۸-۹۵
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
آنچه از من خواستی با کاروان آوردهام *** یک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و دیوار عالم فتنه میبارید و من *** بیپناهان را ببین دارالامان آوردهام
اندر این ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست *** کاروان را تا بدین جا با فغان آوردهام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم *** یک جهان درد و غم و سوز نهان آوردهام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود *** از برایت دامنی اشک روان آوردهام
تا دل مهر آفرینت را نرنجانم ز درد *** گوشهای از درد دل را بر زبان آوردهام
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم. بینندهها و شنوندههای خوب و نازنینمان. یک پنجشنبهی دیگر توفیقی دست داد و مهمان لحظات ناب و نورانی شما هستیم. حاج آقای پناهیان سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای پناهیان: خدمت بینندگان محترم سلام عرض میکنم. امیدوارم دلهای ما هرچه بیشتر اربعینی و امام حسینی باشد.
شریعتی: شاید بعد از این سالها که اربعین یک تجلی همدلی و محبین بین شیعیان هست، راز این محبت را شاید نمیدانیم در کجا جستجو کنیم. اینکه هرسال این محبت عمیقتر میشود و سردتر هم نمیشود و مردم با دل و جان برای سیدالشهداء عزاداری میکنند و این محبت را در دل و جانشان میپرورانند. این محبت از کجا میآید؟
حاج آقای پناهیان: بسم الله الرحمن الرحیم. در مورد راز محبت اباعبدالله الحسین(ع) باید خیلی اندیشه کرد. من همیشه عادت دارم دین را خیلی عقلانی تبیین کنیم. مگر اینکه آدم در یک استثناهایی به جایی برسد که هیچ توجیه عقلانی ندارد و فقط یک اتفاق الهی و معنوی و نورانی است که طبیعتاً باید اسمش را معجزه گذاشت. معجزه امور خارقالعادهای است که طبق قوانین عادی زندگی بشر قابل توجیه و تبیین نباشد. پیامبران الهی میتوانستند معجزاتی را انجام بدهند. البته معجزه با سحر و جادو متفاوت است. محبت اباعبدالله الحسین در دلها به دلیل مظلومیتش نیست. مظلوم در عالم زیاد داریم. به دلیل اینکه حضرت مجروح شدند، نیست. کسانی که اینگونه جراحتها بر بدنشان وارد شده باشد و بعد به شهادت رسیده باشند در طول تاریخ کم نیستند. به دلیل اینکه سر از بدن مطهرشان جدا شده و خانوادهشان به اسیری رفتند نیست. ما حتی کسانی را داریم که خانواده آنها در وضع بدتری به اسارت رفتند. ما نمیخواهیم مبالغه آمیز برخورد کنیم. به دلیل اینکه یک خانواده آنجا به شهادت رسیدند، در اشعار مشهور است: «من که داغ شش برادر دیدهام» یک خانواده به شهادت رسیدند، مگر کم در تاریخ کسانی اینطور به شهادت رسیدند؟ حتی اعضای خانواده خودمان برایشان اینطور اتفاقی بیافتد، نمیتوانیم اینقدر متأثر شویم و دیگران را اینقدر متأثر بکنیم. علت متأثر شدن ما برای امام حسین یک امر عادی نیست. برای اینکه ظرفیت یک مصیبت در وجود انسان بماند چند سال است؟
بنده پدرم را از دست دادم. فکر میکردم همیشه برای ایشان داغدار باشم. همه همینطور فکر میکنند. خیلی متأثر شده بودم. ولی بعد دیدم میگویند: خاک سرد میکند. چرا برای امام حسین این اتفاق نمیافتد؟ حتی برای شهدای دفاع مقدس، مادر شهیدی میگفت: من دو تا شهید دادم. یاد شهدای خودم میافتم نشاط پیدا میکنم. اندوهی را که اول داشتم الآن ندارم. نسبت به ابا عبدالله الحسین اینطور نیستم. سؤال میکرد که چرا فرق میکند؟ مگر هردو شهید نشدند؟ درست است مقام امام بالاتر است و فرزند من در برابر امام حسین هیچی نیست. ولی چرا اندوه من کم نمیشود؟ حتی یک سری توجیهات عرفانی در مورد کربلا وجود دارد. امام حسین به لقاء الله رسید. یاران امام حسین به اوج مقام معنوی رسیدند. همان کسانی که این حرفها را میزنند، چند دقیقه بعد پای روضه اشک میریزند. یک اتفاق خیلی عجیب است. عزاداری و سوختن برای امام حسین اختیاری نیست. برنامه ریزی شده نیست.
تبلیغات ما، ذاکران اهلبیت، شعرها و روضهخوانیها به هیچ وجه عامل این سوز و گداز نیست. یعنی ما اگر اینقدر هنرمند بودیم و میتوانستیم با تبلیغات افراد را برانگیخته کنیم در خیلی از موارد دیگر از تبلیغات استفاده میکردیم. اثر تبلیغ کوتاه مدت است. تکرارش زننده است. قصهی اباعبدالله الحسین اینطور نیست که عادت فرهنگی باشد. مردم سیزده بدر صحرا میروند اما برایش نمیسوزند. هستی خودشان را در سیزده بدر تقدیم مردم نمیکنند! اتفاقهایی که شما در اربعین میبینید.
مردم نوروز را گرامی میدارند. شما جرأت ندارید سیزده روز تعطیلات را کم کنید. ولی هیچکس بخاطر این خون گریه نمیکند. هیچکس بخاطر این اینقدر عمیق عشق بازی نمیکند. در طول تاریخ برای هیچ موضوعی غیر از اباعبدالله الحسین نمیشود اینقدر عمیق سوخت. اسطورهی تاریخی نیست. آدم اسطورههای تاریخی را دوست دارد ولی اینطور با او ارتباط برقرار نمیکند. بعضی اینقدر سطحی نگاه میکنند انگار در این جهان نیستند. امام حسین را با سیاوش مقایسه میکنند. ما همیشه دنبال یک تشنه لب و شهید قهرمان میگشتیم. بعد از سیاوش سراغ امام حسین آمدیم. آیا در تاریخ قبلاً مردم برای سیاوش چنین کاری را میکردند؟ ما برای دیگر امامان هم این کار را نمیکنیم. حتی برای امیرالمؤمنین(ع)! آیا امیرالمؤمنین(ع) مقامشان از امام حسین بالاتر نیست؟ آیا امیرالمؤمنین از امام حسین مظلومتر نبودند؟ آیا اگر بنا باشد به دلیل امامت امام حسین و مقام معنویشان بسوزیم، شایستهتر نبود برای سوختنهای امیرالمؤمنین بیشتر عزاداری کنیم؟ دو شب برای امیرالمؤمنین روضه میخوانند، دیگر نه کسی میتواند روضه بخواند و نه کسی میتواند گریه کند! نمیشود…
مگر امام حسن مجتبی با امام حسین فرقی دارند؟حتی امام حسین(ع) با فریاد بلند حماسه و غم خودشان را اعلام کردند. «هل من ناصرٍ ینصرنی» ولی امام حسن مجتبی غمها را در خود فرو بردند. اینجا باید بیشتر متأثر شویم، نمیشویم. امام حسن مجتبی(ع) را دوست داریم و گاهی برایش گریه میکنیم. اما کربلا چیز دیگری است. اینجاست که آدم معتقد به این میشود که یک معجزه دارد رخ میدهد. اینها با محاسبات بشری جور درنمیآید و رسول خدا این را فرمودند. رسول خدا از این معجزه پرده برداری کردند. از این راز، میفرماید: برای قتل أبا عبدالله الحسین حرارتی را خدا در قلوب مؤمنین قرار داده که هرگز این حرارت سرد نمیشود. این یک امر استثنایی است. این یک معجزه است. نه تبلیغات مؤثر است. نه مطالعه تاریخی، نه شدت مظلومیت ایشان، نه امامت و معنویت ایشان، نه خیلی از عوامل دیگر. اینطور نیست که ما عادت کرده باشیم. مگر آدم به عاشقی عادت میکند؟ بعضیها میگویند: رسم ایرانیهاست. نه این رسم نیست.
همه روضهخوانها و شاعران و مداحان میدانند وقتی بهترین اشعار و روضهها را برای اباعبدالله میخوانند، دقیق هم میخوانند، بعدش همه قبول دارند حق مطلب ادا نشده است. چون ما امام حسین را دوست داریم، ناراحت میشویم ایشان را سنگ میزنند و به ایشان صدمه میزنند. نه اینکه چون صدمه زدن، ایشان را دوست داریم. چون دوستش داریم نمیتوانیم تحمل کنیم آب را روی اباعبدالله الحسین بستند و الا مسألهی تشنگی اینقدرها آتش به پا نمیکند. چرا آن محبت را پیدا کردیم؟ صفای باطن انسانها موجب میشود به صورت ناشناخته با امام حسین ارتباط برقرار کنند. یک گرایش فطری در ما است. این یک معجزه است.
هر آدمی در شرق و غرب عالم باصفا باشد، داستان امام حسین را میشنود به صورت عجیبی متأثر میشود. نام شخصیتی به نام حسین(ع) را که میشنود متأثر میشود. از نزدیک در کشورهای مختلف دیدم. میگوید: چرا من متأثر شدم؟ خودش تعجب میکند. من یک جوان روسی را دیدم که ایران آمده بود و تلویزیون هم مصاحبه ما با ایشان را پخش کرد. یک مهمانی ترتیب داده شد. میگفت: من از اخبار یورو نیوز داشتم میشنیدم عاشورا یک عده برای فرزند آخرین پیامبر عزاداری میکنند و چند تا هم سینه زنی دیدم. یکباره تحت تأثیر قرار گرفتم. پای اینترنت آمدم. زدم حسین، چند مورد را به اضافه تصاویر قمه زنی برایم آورد. به عزاداری امام حسین و فارسی زبانها رسیدم. نوحهها را گرفتم. همه مرا تحت تأثیر قرار دادند. میگفت: من در سرمای سرد روسیه هدفون در گوشم میگذاشتم و دانشگاه میرفتم. با اینها گرم میشدم. برای اولین بار در عمرم گریه میکردم. میگفت: هیچی نمیدانستم. این جوان بعداً آمد، امام حسین را به او معرفی کردم. میگفت: آرزویم این است که یکبار اربعین بروم. مسلمان هم نبود. طبق عادتی که در گفتگوهای دو طرفه دارم، گفتم: برداشت شما از امام حسین چیست؟ گفت: من فکر میکنم او یکی از دوستان خداست و در راه رسیدن به خدا زجری کشیده و به این دلیل در دل مؤمنین قرار گرفته است. هرکس آدم پاکی باشد ایشان را دوست دارد. «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» (قیامت/۱۴) آدم به خودش بیناست. میفهمد درونش یک اتفاقی رخ داد. مگر اینکه طرف عناد داشته باشد و به شدت خودخواه باشد. برای اینکه این معجزه تقویت شود، یک نکته هم از امام صادق(ع) عرض کنم.
امام صادق(ع) میفرماید: کوهها را از جایشان تغییر بدهید راحتتر از این است که بخواهید دلها را تغییر بدهید. این دل ما را امام حسین چقدر راحت تغییر میدهد؟ این معجزه مهمتر است یا معجزهی رود نیل و حضرت موسی؟ عقلانی قضاوت کنیم. امام صادق میفرماید: اینکه ایت دلها اینطور متأثر میشوند، خلاف قاعده و بدون اینکه هیچیک از عوامل شناخته شده مؤثر باشند، این مهمتر از شکافته شدن رود نیل است. شما اگر کنار رود نیل بودی و حضرت موسی(ع) با عصایی میزد و این رود شکسته میشد، چه شکوهی را میدیدی؟ برای همه تعریف میکردی. الآن شما بیشتر از این معجزه تعریف کنید که من میبینم دلها چگونه برای امام حسین متأثر میشود. چون واقعاً تکان دادن یک دل از جای خودش سختتر از تکان دادن دریاها و کوهها است.
بنده خودم وقتی در معرض دلهای مردم قرار میگیرم، من یک مقدار روانشناسی خواندم و میدانم مردم چه میشود گریه میکنند و متأثر میشوند. آیا ما یک فردی عاطفی هستیم و بعد از امام حسین متأثر میشویم؟ نه اصلاً اینطور نیست. انسانها خیلی نسبت به زن و بچه خودشان عاطفه ندارند. منطقی برخورد میکنند. ولی نسبت به اباعبدالله الحسین میلرزند. فرو میریزند. دیگر از یک جایی به بعد طاقت نمیآورند. به تعبیر حضرت زینب و روایات مثل مادری که جوان از دست داده میبینی جوان برای امام حسین گریه میکند. من بارها افرادی را دیدم که برای پدر خودشان اینطور گریه نکردند. در حالی که عاشق پدرشان بودند. وقتی من در کنار روضه و گریه مردم قرار میگیرم، واقعاً احساس میکنم در کنار معجزه الهی قرار گرفتم. اصلاً دیگر نیازی نیست یک پیغمبر جلوی چشم من معجزه کند تا من ایمان بیاورم. معجزه عترت اباعبدالله الحسین واقعاً معجزه است. اعجاز یعنی چیزی خارق العاده، چیزی ورای این آثار طبیعی و شما نمونههای متعدد جلوههای محبت امام حسین را میبینید. دل با صفا باشد. اگر با تقوا باشد بیشتر، اگر با ایمان باشد بیشتر، برای امام حسین متأثر خواهد شد.
موکب داری در کربلا به شدت گریه میکرد و متأثر بود. میگفت: من هرسال خرجی که برای امام حسین میکنم برمیگردد. من میخواهم برنگردد و یک چیزی برای امام حسین داده باشم. انگار داغ دیده و رفته قربانی بدهد و از او قبول نکردند. این عادی نیست و با معاملات عادی جور در نمیآید. حتی دینداری ما با معادلات عادی جور درمیآید. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء/۷) هرکاری که میکنی فایدهاش به تو برمیگردد. اصلاً خدا نگفته بود، وجدانت میگفت. مفید به حال ما و جامعه است. ولی آدم به اباعبدالله(ع) که میرسد، از مرز این محاسبات عبور میکند. اینجا آن کلام پیامبر اکرم(ص) واقعاً فهمیده میشود که برای اباعبدالله خدا یک حرارتی گذاشته است. ما چه استفادهای از این معجزه میتوانیم بکنیم؟ ۱- ایمانمان به خدا بالا برود و بدانیم خدا و قیامتی هست. این کتاب و راه درست است. مگر ما معجزه میبینیم نباید ایمان ما افزوده شود؟ معجزه میبینیم ایمان ما افزوده شود. چرا ما میخواهیم آدمهای حداقلی ببینیم؟ مرگ دیگران را ببینیم بترسیم و از ترس مرگ خودمان را جمع کنیم. خودمان را با دیدن حیاتی که امام حسین به دلها میدهد بیدار کنیم. اولین فایده این است که ایمان خودمان را افزایش بدهیم. شاید قبل از اینکه ایمانمان را افزایش بدهیم باید یک کار دیگر بکنیم. باید فکر کنیم. درباره امام حسین و این معجزه فکر کنیم. که این یک معجزه است و با اندیشیدن انسان به اینجا میرسد. آدم باید به این فکر کند و به این برسد.
بنده اولین پیشنهادم برای راهیان اربعین این است که وقتهای زیادی را در این مسیر برای فکر کردن بگذارند. یک مقدار نگاه کردن به صحنهها کافی است. به کمک قرآن فکر کنند. تنها شدن و به استراحت نشستند فکر کنند. فکر بهترین عبادت است. امام حسین خیلی انسان را به فکر میاندازد. به فکر بیافتیم. این هم یکی از آثار معجزه است. به این اندیشه میدان بدهیم. به عظمتش پی ببریم. «يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» (آلعمران/۱۹۱) در خلقت آسمانها و زمین تفکر میکنند. این معجزه اباعبدالله الحسین در دلها بالاتر از خلق آسمانها و زمین است. چون انسان موجودی بالاتر از آسمانها و زمین است. انسان موجود بسیاری عمیقی است. ما کاری نداشته باشیم به اینکه انسانها از خودشان سطحی و حداقلی استفاده میکنند. این نباید ما را به اشتباه بیاندازد که انسان همان حیوان است و یک مقدار باهوش تر است. انسان واقعاً بزرگتر از کائنات است. وقتی آدم در خلقت آسمانها و زمین فکر کند به چه نتایج عمیقی میرسد؟ در مورد انسان فکر کند. پس یکی تفکر و یک افزایش ایمان شد.
یک کار دیگر هم میشود انجام داد. خدای متعال در سفر حج یک توصیه دارند. توصیهشان چیست؟ «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْباب» (بقره/۱۹۷) از حج توشه برگیرید و بهترین توشه تقواست. این آیه خیلی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. حج به آن عظمت را خدا بیان میکند و بعد میفرماید: بروید از این سفر توشه بگیرید. توشه چیست؟ احساس خوش معنوی. میفرماید: «فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» تقوا را توشه بگیرید. یعنی آنجا تقوا جمع کنید. من میخواهم عرض کنم اربعینیها همین آیه قرآن را اجرا کنید. در این سفر با کوله باری از تقوا برگردید. عزم کنید که از این به بعد مراقبت میکنم از چیزهایی که نقطه ضعف شماست. بعد از زیارت ابا عبدالله الحسین یک ملکی میآید با انسان مصافحه میکند. مکرر در روایات هست. به او خبر میدهد خدا تو را بخشید. زندگی تازهای شروع کن! من از اول شروع کنم یعنی تقوا داشته باشم.
سومین بهرهای که میتوانیم بشماریم، «فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» از خود این سفر میشود مراقبت را شروع کرد. حالا که اینقدر دلها به هم نزدیک است با هم فداکارانه رفتار کنیم. بارها من در این سفر دیدم، یک کسی به کسی تنه زده و حتی موجب زمین خوردن کسی میشود. بعضیها هستند عصبانی میشوند. اما بعضیها هم هستند، آن کسی که زمین میخورد بلند میشود عذرخواهی میکند. او بلند میشود مصافحه میکند. به روی او نمیآورد که شرمنده نشود. بهترین اقدام در این سفر این است که از همسفران مراقبت کنیم. به هم خدمت کنیم. ایثار را تمرین کنیم و شما خیلی زرنگی کردید اگر این کار را بکنید. چون اینها همه زائر امام حسین هستند. تو هم همینطور که میروی چند خدمت به دیگران بکن و انگار حضرت باید یک زمانی جواب شما را بدهد و از شما تشکر کند که شما زائران مرا تحویل گرفتید. این تقواست. مراقبت کنیم در این سفر کسی را از خودمان نرنجانیم. خدا خیلی به کم قانع است. یکوقت دیدید به خوبی ما در این سفر همه بدیهایمان را بخشید و حتی از بین برد و به ما کمک کرد. خدا از یک بندهای خوشش بیاید بدیهایش را از بین میبرد. میگوید: بیا من به تو کمک میکنم که پاک شوی. پس سه تا بهره عالی از این معجزه شریف میتوانیم داشته باشیم و دایره تقوا خیلی گسترده است و در زمینههای مختلف میشود این تقوا را سرایت داد خصوصاً در روابط اجتماعی. بگذارید مردم بگویند: چرا اینهایی که اربعین میروند، چقدر اخلاقشان خوب میشود! مرد خانواده بد اخلاق است، خانمش میگوید: تو را به خدا اربعین برو، تو وقتی میروی تا شش ماه حالت خوب است.
شریعتی: بعد از ماه مبارک، بعد از اعتکاف، بعد از اربعین تا مدتی حال ما خوب است ولی بعد یادمان میرود.
حاج آقای پناهیان: از رسول خدا همین سؤال را پرسیدند. گفتند: یا رسول الله! ما وقتی در مجلس شما هستیم، حال ما خوب است. بعد کم کم یادمان میرود. حضرت فرمودند: اگر میتوانستید این حال را حفظ کنید مانند حضرت عیسی بن مریم روی آب راه میرفتید. یعنی این اتفاق طبیعی است. ما باید سعی و تلاش خودمان را بکنیم. آنجا تصمیم بگیریم که خدایا من دیگر با تقوا زندگی خواهم کرد. «فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» هم آنجا باید تقوا را عمل کنیم. هم عزم کنیم برای متقی زندگی کردن بعد از سفر. خدا دوست دارد ما تمرین کنیم. گاهی از اوقات هم خدا امتحانهای سختی را پیش روی ما میآورد که ما دچار لغزش شویم تا خودمان را محکم بگیریم. عضلات روح خودمان را تقویت کنیم. چطور انسان در ورزش عضلات جسم خودش را تقویت میکند. شیطان دارد ما را ورز میدهد تا ما تقویت شویم. امتحانهای الهی برای محکم کردن ماست و نباید ما را مأیوس کند.
شریعتی: میشود از اربعین یک الگویی گرفت و در زندگی شخصی و فردی آورد پیاده کرد؟ در تعامل با خانواده و محیط کارمان پیاده کرد؟
حاج آقای پناهیان: مسلماً میشود ولی باید ساختارهای قانونی اجازه بدهند. ساختارهای قانونی و معیشتی باید به ما اجازه بدهند. وقتی شما با جریمه و بیمه که رفتارهای حداقلی هستند خواستی مردم را کنترل کنی، صرفاً خواستی با اینها وادار به رفتار درست کنی، فرصت و مجال برای اینکه آدم رفتار خوب داشته باشد پیدا نمیشود. فرصت برای خوبیها پیدا نمیشود. ما در مدرسه به طلبهها گفتیم: این معنا ندارد که حضور و غیاب به عهده ناظر مدرسه باشد. طلبه بی تفاوت نشسته است. میگوییم: بغل دستی شما کجاست؟ میگوید: نمیدانم. هرکسی غایب شد مسئولیتش به عهده کل اعضای کلاس است. آنها بروند احوال همدیگر را بپرسند و مشکل یکدیگر را برطرف کنند. یکی از طلبهها میگفت: من دو روز غایب شدم، هفت نفر مرا کنار کشیدند و گفتند: کجا بودی؟ این همان نظام امر به معروف و نهی از منکر است. ما امر به معروف و نهی از منکر را برداشتیم و جای آن هزار قانون دیگر گذاشتیم. زیاد نباید به مردم زور بگوییم. مردم خوب هستند. ما اجازه نمیدهیم خوبیهای مردم بروز پیدا کند از بس ساختارهای قانونی حداقلی بر مردم تحمیل کردیم.
ما اگر نظام امر به معروف و نهی از منکر را از آموزش و پرورش تمرین کنیم. یک دبستانی هست گفتند: ما میخواهیم این روشها را پیاده کنیم. ساعتها جلسه گذاشتیم. اولین چیزی را که حذف کردیم مستخدم از مدرسه بود. بچهها خودشان تمیز کنند. بعد کار و کاسبی را در مدرسه راه انداختیم. یکی از دوستان ما میگفت: بچه من رفته هر کاری را گشته، دیده بچهها دارند پول درمیآورند. میگوید: ما دیدیم بعضیها کلاسهایشان را خوب تمیز نمیکنند، ما رفتیم اطلاعیه زدیم که حاضر هستیم کلاسهای شما را در بخشی از زوایا خوب تمیز کنیم. این اطلاعیه را زدیم که بیاییم پول در بیاوریم. اینها ریشههای اخلاق ماست. احساس مسئولیت میکند. میداند باید پول دربیاورد و زحمت بکشد. دوازده سال بیکاری و بیعاری را به بچهها تحمیل میکنیم و بعد میخواهیم این اخلاقش خوب باشد. این نظامی که در اربعین پدید میآید را خوب بشناسیم و در زندگی خودمان جاری کنیم. برای جاری کردن این باید یک سری قوانین دست و پا گیر، قوانینی که به انسان حداقلی نگاه میکنند، ما چرا مرگ بر آمریکا میگوییم؟ فقط به خاطر ظلم آمریکاست؟ نه. به دلیل ساختارهای فکری حاکم بر آن تمدن است که انسان را حداقلی نگاه میکند و نتیجهاش ظلمهایی مثل ظلمهای داعشی است. بعضیها اینقدر ساده لوح هستند فکر میکنند میتوانند تفکر و ساختارهای غربی را بپذیرند اما ظلم نکنند. ظالم در آن جامعه تولید خواهد شد. داعشیهای جنایتکار نتیجه و فرزند و میوه چنین تفکری هستند. یک دفعه بیرون میزند.
بعضیها به من میگویند: شما چرا وسط بحثهای اخلاقی و تربیتی از آمریکا و استکبار و بحثهای انقلابی و سیاسی میکنی؟ میگویم: نتیجه همین است. باید دقیق نگاه کنیم. بنده سعی میکنم هیچوقت به مردم زور نگویم. مردم ما مردم خوبی هستند. اگر بدرفتاری دارند خیلیها تقصیر ساختارهایی است که ما در جامعه شبیه غربیها اعمال کردیم. ریشه ایثار و اخلاق را میسوزاند. ریشه این در آموزش و پرورش برمیگردد. آموزش و پرورش باید فرصت شکوفایی خصلتهای خوب اخلاقی را به بچهها بدهد. برای اینکه این اتفاق بیافتد باید نظام آیین نامهها برای کنترل رفتارها در آموزش و پرورش تغییر کند. بچهها وقتی شیرینی یک رفتار اخلاقی را بچشند در موقعیتی که قوانین به آنها اجازه بدهند. قوانین امکان شکوفایی استعدادهای اخلاقی را سلب نکنند.
شریعتی: امروز صفحه ۳۹۵ قرآن کریم، آیات ۷۸ تا ۸۴ سوره مبارکه قصص برای شما تلاوت میشود.
«قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ «۷۸» فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ «۷۹» وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ «۸۰» فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ «۸۱» وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ «۸۲» تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ «۸۳» مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلَّا ما كانُوا يَعْمَلُونَ «۸۴»
ترجمه: (قارون در جواب) گفت: همانا اين (ثروت فراوان) به واسطه دانشى كه نزد من است، به من داده شده، آيا او نمىدانست كه خداوند، قبل از او از ميان نسلها، كسانى را كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند، هلاك كرده است؟ و (در آن هنگام حتّى) از گناهان مجرمان (هم) سؤالى نمىشود؟! (روزى قارون) با تمام تجمّل خود در ميان قومش ظاهر شد، (با ديدن اين صحنه) آنان كه خواهان زندگانى دنيا بودند (آهى كشيده و) گفتند: اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده، براى ما نيز بود. براستى كه او بهرهى بزرگى (از نعمتها) دارد. و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند (از اين مال و ثروت)، بهتر است، و (البتّه) جز صابران، آن (پاداش) را دريافت نخواهند كرد. پس ما، او و خانهاش را به زمين فرو برديم و هيچ گروهى نبود كه او رادر برابر قهر خداوند يارى كند و خودش نيز نمىتوانست از خويش دفاع نمايد. و همان كسانى كه موقعيّت ديروز او (قارون) را آرزو مىكردند (با ديدن صحنه هلاكت او) مىگفتند: واى! (بر ما) گويا خداوند، (رزق و) روزى را بر هركس از بندگانش كه بخواهد، گشاده و يا تنگ مىگرداند، (و) اگر خداوند بر ما منت ننهاده بود، هر آينه ما را نيز (با او) به قعر زمين برده بود، واى! گويى كافران، رستگار نمىشوند. (ما، نجات و سعادت در) آن سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مىدهيم كه خواستار برترى و فساد در زمين نباشند و سرانجام، (رستگارى) از آن پرهيزكاران است. هركس نيكى آورد، براى او (پاداشى) بهتر از آن خواهد بود، و هر كس بدى آورد، پس كسانى كه كارهاى ناروا انجام دهند، جز (به اندازه) آنچه كردهاند، مجازات نمىشوند.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و ادامه بحث را میشنویم.
حاج آقای پناهیان: این آیه قرآن به شدت متناسب با بحث ما است. ما در این بحث میگفتیم: بعضیها تمدن غربی را به ظاهر برخی محسناتش نگاه میکنند و شیفته آن میشوند. ولی این تمدن به دلیل اینکه در قوانین و ساختارها با انسان به عنوان یک موجود حداقلی برخورد میکند، که ما خیلی از ساختارها در کشور خودمان هم آوردیم و اجرا میکنیم، اجازه شکوفایی اخلاق و معنویت به انسان داده نمیشود. در اربعین این شکوفایی را میبینیم. این حرف را برای بعضیها که میزنیم خیره به تمدن غرب میشوند که چه عظمتی دارند. اینجا خدای متعال میفرماید: «أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً» خدا قومها و ملتها و تمدنهایی را نابود کرده که خیلی قویتر بودند از کسانی که شما با آنها مواجه هستید. این یعنی اگر سبک زندگی تفکر حاکم بر قوانین و مقررات و فلسفه وضع این مقررات و قوانینی که بر حیات بشر حاکم میکنیم متناسب با فطرت نباشد و الهی نباشد، ممکن است در یک مدت اوج بگیرد ولی متلاشی خواهد شد. ما دوست داریم بتوانیم در اربعین الگویی را پیدا کنیم که این الگو را عمیق درک کنیم. الگوی اربعین این نیست که وقتی برگشتیم در خانه و اداره سیاهی بزنیم. ایستگاه صلواتی بزنیم. نام و یاد امام حسین را در زندگیمان بیاوریم. نظام مدرسه را تغییر بدهیم. چطور در اربعین این اتفاق میافتد که فرصت برای ایثارگری پدید میآید، باید قوانین و ساختارها را طوری تنظیم کنیم که فرصت برای ایثارگری پیش بیاید. در این صورت است که دزدی و جنایت و ظلم کم خواهد شد و الا با قوانین حداقلی و حداقلی دیدن انسان بخواهیم زندگی انسان را کنترل کنیم، در چنین جوامعی ظلم و جنایات بیشتر خواهد بود.
شریعتی: این روزها خیلیها که تلویزیون را نگاه میکنند یا وصف زیارت اربعین را میشنوند یا روایات ثواب فضیلت زیارت سیدالشهداء در اربعین را میبینند، تمام حسرت میشوند و قطره قطره اشک میریزند که چرا ما نمیتوانیم برویم؟ حالا کسی مریض است و ناتوان است و مشکل دارد. اینها چه کار کنند؟
حاج آقای پناهیان: اولاً اگر کسانی متأثر میشوند یا حسرت زده میشوند از اینکه نمیتوانند بروند یا توفیق رفتن ندارند، باید به اینها تبریک گفت. این علامت سلامت عترت و طینت آنها است. هرکس به زیارت امام حسین نرفت و علاقه هم نداشت برود، متأسف هم نشد، او باید یک بازنگری در خویشتن خود داشته باشد. یک گرفتاری بزرگی وجود دارد که حسرت حضور در کربلا را نمیخورد. اما به آنها باید تسلی هم داد. واقعاً بعضیها با همین نیت و متأثر شدنشان ثوابی بیشتر از کسانی که میروند، میبرند. چون ممکن است کسی که میرود یک آسیبی به زیارت خودش بزند. ولی او چون نرفته دیگر ریا نمیکند و دل شکستگی دارد و عجب هم پیدا نمیکند. این عبادتش مخلصانه برایش باقی میماند. پس به دو دلیل باید به کسانی که متأثر میشوند از اینکه از کاروان اربعین جا ماندند تبریک گفت. یکی اینکه اصل این تأثر و تأسف چیز خوبی است. حتی افراد بنشینند اشک بریزند و به اهل بیت توسل پیدا کنند که راه برایشان باز شود شایسته است. دلیل دیگر این است که به اینها هم پاداش داده خواهد شد. خانمهای خانه داری که بچهها را نگهداری میکنند و همسرشان میرود. اینها اجر مضاعف میبرند. یا کسانی که در محل کار مجبور هستند به دلیل اینکه همکارانشان رفتند فشار بیشتری را تحمل میکنند. به دلیل معاونت و همکاری اینها یقیناً اجر مضاعف دارند. در روایت هست کسانی که خانوادههای زائرین را مساعدت میکنند، چقدر مورد عنایت پروردگار قرار میگیرند. باید یک نکتهای هم بگویم که اگر کسی قصد نداشته باشد به زیارت اباعبدالله الحسین برود، اهل زیارت رفتن و سرمایهگذاری نباشد. به این موضوع اهمیت ندهد، در روایات آمده از عمر این فرد کم خواهد شد. تصریح فرمودند که اگر بهشت برود جزء مهمانان بهشت خواهد بود نه جزء ساکنان بهشت. علامت ایمان علاقه داشتن به زیارت اباعبدالله الحسین است. امیدوارم همه زائرین هم براساس علاقه و عشق و هم براساس تکلیف به کربلا مشرف شوند و زیارت اربعین هم زیارت بسیار ارزانتر از اینکه هست باشد، تا کسی که توانمند نبود بگوید: اربعین میروم که امکاناتش برای من فراهم است. دست همه کسانی که در راه اربعین به مردم خدمت میکنند را باید بوسید.
شریعتی: انشاءالله شفاعت و زیارت سیدالشهداء نصیب همه ما شود.
حاج آقای پناهیان: خدایا این زیارت اربعین را برای همه زائران سفری پر از برکت و امنیت قرار بده. برای کسانی که توفیق این زیارت را پیدا نکردند، درسالهای آینده توفیق این زیارت را عنایت بفرما. دعای زائران را که در صدر آن دعا برای فرج هست را مستجاب بفرما. دشمنان مؤمنین را نابود و مکرشان را به خودشان برگردان.
شریعتی: کاش آنان که چشمی داشتند *** گام مثل تو برمیداشتند
«السلام علیک یا ابا عبدالله»
خیلی خوب است بیشتر از این سخنرانی ها منتشر کنید .
با سلام با تشکر از زحماتتان
لطفا متن سخنرانی های استاد پناهیان را بیشتر بگذارید تا بیشتر بتوانیم استفاده کنیم